A nostalgic  

 
   
 
                   

Saturday, June 04, 2005

این بار که از آیینه میپرسم ای آینه غمگین ترین کیست ،من را نشان نمیدهد.چقدر دلم خوش میشود.بگذار هفت هزاربار بچرخم و هفت هزار ورد بخوانم.دلتنگی ها ی باستانی را میگذارم برای بعد. من هفت هزار جادوگر جارو سوار دارم که هرلحظه که من بخواهم میرقصند.

5 Comments:

  • At Sat Jun 04, 06:59:00 PM 2005, Anonymous Anonymous said…

    babaaaaaaa nevisandeeeeeeeee....
    too nice...
    eyvool ...

     

  • At Sat Jun 04, 07:18:00 PM 2005, Anonymous Anonymous said…

    ماییم که اصل شادی و کان غمیم
    سرمایه ی دادیم و نهاد ستمیم
    پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
    آیینه ی زنگ خورده و جام جمیم

     

  • At Sun Jun 05, 07:00:00 AM 2005, Anonymous Anonymous said…

    نانای مقدس هفا هزار جادوگر جاروسوار داره :)

     

  • At Sun Jun 05, 05:03:00 PM 2005, Anonymous Anonymous said…

    می دونی بعضی وقتا آیینه ها از اینکه راستشو بگن و باعث ناراحتی صاحبشون بشن خسته می شن! شیطونی می کننو دروغ می گن! نه دروغ نمی گنها! راستشو نمیگن! خود دانی

     

  • At Tue Jun 07, 08:11:00 PM 2005, Anonymous Anonymous said…

    jadoogararo doos daram
    ino bebin http://www.eviltree.de/zoomquilt/zoom.htm

    aras

     

Post a Comment

 

<< Home