A nostalgic  

 
   
 
                   

Wednesday, January 21, 2004

بابا هه اومده.چه خوب دلم براش تنگ شده بود.گرچه دلیل اومدنش من نبودم!!!!!!!ولی بازم مهم نسیت وقتی خونه نیستم زندگی قشنگ تره. چرا این دیوارا این قدر غم انگیزن؟؟
چند شبه هی خواب میبینم که دارم میمیرم.یه حس بدی بهم دست میده.

وقتی اون مقاله که راجع به آدمایی بود که از بم اومده بودن تو بیمارستان و چه رفتار هایی باهاشون میشد رو تو روز نامه
شرق خوندم فهمیدم که ملتی از این بیشعور ترپیدا نمیشه.مگه نه


هرکی میخواد رای بده جلوی من نگه بالا میآرم تو صورتش


بعضی ها جنبه بعضی چیزارو ندارن!میدونی که؟بعضی ها هم جنبه وبلاگ نویسی ندارن!میدونی که

0 Comments:

Post a Comment

 

<< Home