من حس میکنم چقدر کم شدم همه ی خودم خالی مونده.........یه عالمه حرف باید بزنم ولی گاهی به همشون شک میکنم..یعنی من منم؟؟دلم نگرفته غمگینم نیستم...ولی یه جورایی دلم میخواد گریه کنم...چرا؟یعنی خل شدم یا که چی؟
انگاری همه ی این سالها اشتباه شده....دقیق نمیدونم ولی باید همیشه یه مسیری باشه که تو باید تو اون مسیر قرار بگیری...یعنی که میگم مگه نه اینکه هر کس یه رسالتی داره که باید پیداش کنه پس نباید بیخودی هیچ کس وجود داشته باشه...ولی چرا من پیداش نمیکنم؟؟کجا رو باید بگردم....از حماقت خودم خندم میگیره...از این که همیشه راه فرار رو انتخاب میکنم...از اینکه هیچ وقتم نمیتونم کامل فرار کنم....اصلا کجا دارم میرم....چرا دارم میرم.....اصلا من کیم؟؟؟
0 Comments:
Post a Comment
<< Home