بسيار متاسفم که نسبت به شما آلرژی دارم و اين قدر خفن فين فين ميکنم.با اين وجود صميمانه دوستتان دارم و نميخواهم این را دلیل بی احساسی من نسبت به خودتان تلقی کنید.
راستش تا اونجا که من میدونم پائیز خودش از این ماجرا لذت میبره. وگرنه اینقدر اصرار نداشت سوغات برامون فین فین بیاره!(تنها نقطهایه که با پائیز و زمستون درگیر میشم. وگرنه برای ابلوموفی که شدهام هیچجا بهتر از مسکو نبود!)
راستش مثل اینکه پائیز خیلی هم مشکل نداره با این قضیه. وگرنه اینقدر اصرار نداشت سوغات برامون فین فین بیاره همیشه! (خب! راستش تنها محل درگیری من با پائیز و زمستون همین قضیهاست. وگرنه با ابلوموفی که شدهام حتما میرفتم مسکو...!)
سلام نستالژیک عزیز من هم صمیمانه شما را دوست دارم از اینکه نمی توانم بدون آزارتان شما را در آغوش بکشم واز اینکه نمی توانید با آرامش به زمزمه های روزانه من گوش دهید متاسفم ! نمی دانید که چه قدر دردناک است نتوانی دوستادارانت را در آغوش بکشی چرا که باعث صدمه زدن به آنها می شوی
10 Comments:
At Tue Oct 04, 06:03:00 AM 2005, Anonymous said…
نوش
راستش تا اونجا که من میدونم پائیز خودش از این ماجرا لذت میبره. وگرنه اینقدر اصرار نداشت سوغات برامون فین فین بیاره!(تنها نقطهایه که با پائیز و زمستون درگیر میشم. وگرنه برای ابلوموفی که شدهام هیچجا بهتر از مسکو نبود!)
At Tue Oct 04, 06:11:00 AM 2005, Anonymous said…
خیلی خوبه نانا
امیدوارم زودتر خوب بشی .البته حساسیت باید فصلش بگذره مگه نه؟
At Tue Oct 04, 06:35:00 AM 2005, Anonymous said…
نوش
راستش مثل اینکه پائیز خیلی هم مشکل نداره با این قضیه. وگرنه اینقدر اصرار نداشت سوغات برامون فین فین بیاره همیشه! (خب! راستش تنها محل درگیری من با پائیز و زمستون همین قضیهاست. وگرنه با ابلوموفی که شدهام حتما میرفتم مسکو...!)
At Tue Oct 04, 06:39:00 AM 2005, Anonymous said…
میبخشید. من بار اولی که یادداشت نوشتم فکر کردم نرسید. دوباره تکرارش کردم!
At Tue Oct 04, 11:57:00 AM 2005, Anonymous said…
چه قشنگ می نویسی...رفتم تو فکر که پاییز یادداشت تو رو گرفته دستش و داره می خونه اما عکس العملش رو نتونستم تصور کنم.
At Tue Oct 04, 06:40:00 PM 2005, Anonymous said…
اتفاقا پاییز هم همین نظرو داره ، فقط می گفت ماه رمضون هم که اومده یخورده دعاش کنی شاید که ...
At Tue Oct 04, 09:00:00 PM 2005, Anonymous said…
سلام نستالژیک عزیز
من هم صمیمانه شما را دوست دارم
از اینکه نمی توانم بدون آزارتان شما را در آغوش بکشم واز اینکه نمی توانید با آرامش به زمزمه های روزانه من گوش دهید متاسفم ! نمی دانید که چه قدر دردناک است نتوانی دوستادارانت را در آغوش بکشی چرا که باعث صدمه زدن به آنها می شوی
At Wed Oct 05, 08:23:00 AM 2005, Anonymous said…
سلام
چه جالب مينويسی. پيروز باشی
At Thu Oct 06, 05:16:00 AM 2005, Anonymous said…
چرا من هرچی سعی میکنم بفهمم این تصویر پس زمینه ی این وبلاگ چیه نمی فهمم؟؟؟
At Fri Oct 07, 09:50:00 AM 2005, Anonymous said…
فکر می کردم پاییز و دوست دارم اما الآن می بینم که اشتباه می کردم، پاییز برگ ریزونو نمی خوام.
Post a Comment
<< Home