نصفه شب که همه خوابیدن جورابامو میپوشم راه میفتم میام قطب پیش تو....از خواب زمستونی بیدار نمیشی ...من ولی بقیه ی قصه مو برات میخونم...
دم صبح برمیگردم که به موقع برسم به کلاس...تو هنوز خوابی...
.
.
.
جای یه ماچ قرمز مونده رو موهای سفیدت...
|
A nostalgic |
||||||
|
||||||
|
|
||||||
13 Comments:
At Sun Jan 08, 04:24:00 PM 2006,
Anonymous said…
اخي...جانم!مهربون.كاش بيدار شه
At Sun Jan 08, 04:29:00 PM 2006,
Anonymous said…
1: من خواب تابستونی میکنم
2:بابای نوئل که جای خود دارد بابای خودم هم بهم هیچی نداد
3: تو نستالوژیک بیدی یا مارمولک
At Sun Jan 08, 05:20:00 PM 2006,
Anonymous said…
nesfe shab ke hame khaBdan o0n az ghotb rah miofte miad pishe man ...vali man khabam ...farghi nemikone chon ghesse balad nist bege ... faghat mitoone gaz begire ! sob ke pa misham jash hast ;)
At Sun Jan 08, 05:48:00 PM 2006,
Anonymous said…
neveshtanet kheyli fargh kard engar ke ashegh shode bash ya na?
At Mon Jan 09, 08:29:00 AM 2006,
Anonymous said…
شاد باشي.سر زدي و به چيز خوبي اشاره دادي گرچه پيشتر ها ديگران عكس آن را مي گفتند.اما هر چه باشد يا نباشد من گمان اين را دارم كه در آينده بهتر شوم چه خودم چه نوشته هايم و چه هر آن چه در دست من است.پيروز باشيد
At Mon Jan 09, 09:56:00 AM 2006,
Anonymous said…
اي بابا! اين همه راه رفتي روي موهاش فقط بوس کردي و برگشتي!؟
At Mon Jan 09, 10:54:00 AM 2006,
Anonymous said…
راستي تا يادم نرفته "نانا" اسم يك از زيباترين خاطرات كودكي من است.از اين كه براي ساعتي چند به كودكي برگرداندي ام سپاس
At Mon Jan 09, 10:55:00 AM 2006,
Anonymous said…
راستي تا يادم نرفته "نانا" اسم يك از زيباترين خاطرات كودكي من است.از اين كه براي ساعتي چند به كودكي برگرداندي ام سپاس
At Mon Jan 09, 12:52:00 PM 2006,
Anonymous said…
صلاح در اين بود كه با توجه به سردي هوا ماچتو پست ميكردي اونم اكسپرس!
At Mon Jan 09, 01:17:00 PM 2006,
Anonymous said…
من موهام قهوه ایینا
At Mon Jan 09, 01:42:00 PM 2006,
Anonymous said…
مي دوني وقتي از خواب بيدار شه، بوي عطرت كه همه فضاي خونشو گرفته ديگه بهش اجازه نمي ده دوباره بخوابه؟
At Tue Jan 10, 01:55:00 AM 2006,
Anonymous said…
آخی! امیدوارم بی‌ربط نباشه، اما خیلی یاد خرس قطبی افتادم! بعد اصولا چون خرس قطبی رو می‌پرستم بدجور! باور کنید اشک تو چشام جمع شد. اما اصولا خیلی کار دل‌انگیزیه آدم برای کسی که خوابه حرف بزنه و قصه بخونه. یعنی بهتره بگم حتما باید کار دل‌انگیزی باشه.
At Tue Jan 10, 09:48:00 PM 2006,
Anonymous said…
واسه همینه که همیشه دیر میرسی به کلاسات؟!
Post a Comment
<< Home