A nostalgic  

 
   
 
                   

Wednesday, March 01, 2006

...
در گشودم: قسمتی از آسمان افتاد در لیوان آب من
آب را با آسمان خوردم.
لحظه های کوچک من، خواب های نقره می دیدند.
من کتابم را گشودم زیر سقف نا پدید وقت...
دست من در رنگ های فطری بودن شناور شد:
پرتقالی پوست می کندم.
شهر در ایینه پیدا بود.
دوستان من کجا هستند
روزهاشان پرتقالی باد!
...
س.سپهری(مجموعه شعر حجم سبز-شعر ورق روشن وقت-سال 1346)