A nostalgic  

 
   
 
                   

Tuesday, May 09, 2006





این روزها

اینگونه ام ،ببین

دستم چه کند پیش می رود،انگار:

هر شعر باکره ای را سروده ام

پایم چه خسته می کشدم ،گوئی

کت بسته از خم هر راه رفته ام

تا زیر هرکجا

حتی شنوده ام هر بار

شیون تیر خلاص را

••

ای دوست

این روزها

با هر که دوست می شوم احساس می کنم

آنقدر دوست بوده ایم که دیگر-

وقت خیانت است

••

انبوه غم حریم وحرمت خود را

از دست داده است

دیریست هیچ کار ندارم

مانند یک وزیر

وقتی که هیچ کار نداری

تو هیچ کاره ای

من هیچ کاره ام: یعنی که شاعرم

گیرم از این کنایه هیچ نفهمی

••

این روزها این گونه ام :

فرهاد واره ای که تیشه خود را –

گم کرده است.

••

آغاز انهدام چنین است

اینگونه بود آغاز انقراض سلسله ی مردان

یاران

وقتی صدای حادثه خوابید

بر سنگ گور من بنویسید:

- یک جنگجو که نجنگید

اما...شکست خورد.


نصرت رحمانی