از جاي رژ روي لبه ي ليوان متنفرم
Wednesday, May 26, 2004
Monday, May 17, 2004
Friday, May 14, 2004
Monday, May 10, 2004
Saturday, May 08, 2004
نصفه های شب همیشه صدای رقص و آوازشون بلند میشه....آدمایی که تموم صورتشون سوخته است و از چشماشون هم به جز دوتا سوراخ تنگ چیزی باقی نمونده ...بیدار میشم...بالا میارم...تا چشمامو میبندم باز صدای آهنگشون تو گوشم می پیچه...
Thursday, May 06, 2004
((به سادگی خیره میشوم
و به سادگی قسم میخورم
تمام این اتفاق های پیش پا افتاده میتوانند
مصراع اول شعری باشند
که این همه صبح را به خاطرش دوست داشته ام.))