A nostalgic  

 
   
 
                   

Wednesday, September 21, 2005

هیچ چیز واضح تر از اول مهر هایی که میاند و میروند گذر زمان را نشان نمیدهد.زندگی چه سریع میگذرد.عجیب،حس من تغییر نکرده است.هنوز هم اول مهر همان اندوه تلخ تمام شدن تابستان و دلهره ی باز شدن مدارس را دارم.هنوز هم از دیدن دفترچه های نو دلم میگیرد.هنوز هم بی جهت وانمود میکنم که از رسیدن اول مهر خوشحالم.

Wednesday, September 14, 2005

خواب دیدم همه چی رو خواب میبینم.تو واقعی نبودی.دل منهم شکستگی نداشت.....

Thursday, September 08, 2005

سر کوه بلند آمد عقابی .

نه هيچش ناله ای نه پيچ و تابی .

نشست و سر به سنگی هشت و جان داد .

غروبی بود و غمگين آفتابی .

مهدی اخوان ثالث