A nostalgic  

 
   
 
                   

Saturday, June 25, 2005

سیاست یعنی گه ......حالم رو بد میکنه.....بذار بیام بغلت.....برام لالایی بخون.....

Friday, June 24, 2005

و این آغاز ِ تباهی است .. آغاز ِ مسخ‌شدن است ..

Thursday, June 16, 2005

به جای آنکه به تاریکی لعنت بفرستیم،
شمعی روشن کنیم.




کنفسیوس

Monday, June 13, 2005

من نقاشی نمیدانم....تو نقش دوست داری....من نقاش میشوم....تو عاشقم میشوی....بگذار مردم هرچه میخواهند بگویند...

Monday, June 06, 2005

یک شب رنگت میکنم
سبزت میکنم
بهت شاخ و برگ میدهم
بعد
در سایه ات آرام میگیرم


ع.معروفی

Saturday, June 04, 2005

این بار که از آیینه میپرسم ای آینه غمگین ترین کیست ،من را نشان نمیدهد.چقدر دلم خوش میشود.بگذار هفت هزاربار بچرخم و هفت هزار ورد بخوانم.دلتنگی ها ی باستانی را میگذارم برای بعد. من هفت هزار جادوگر جارو سوار دارم که هرلحظه که من بخواهم میرقصند.

Wednesday, June 01, 2005

کافیه یه بار پر و خالی شی/بذار همه ی وابستگی های مریض بره بیرون/تمومت پر شه از چار مضراب اصفهان */لبخند بزن به خاطر خانوم چاقه**/کم کم خود عشقم میاد/گوش کن صدای خدای عاشقه….

*ملودی استاد پایور
** Franny و Zooey