A nostalgic  

 
   
 
                   

Friday, April 30, 2004

گرمه هوا.گرمه سرم.
دلم يه عالمه يخ ميخوادکه بوي بارون بده...

Wednesday, April 28, 2004

حالم بده هنوز....اونقده بد نه که اشکام بریزه...ولی هنوز هوا سنگینه...آدما عجیبن...انگار خوابم...لاک قرمز زدم یادم نره زنده ام...

Thursday, April 22, 2004

هواپیما بازی یادته؟
دستاتو باز میکنی توی باد..راه میری...تندترراه میری....چشاتو میبندی ومیدوی....چشاتو باز کن...نگا تو آسمونی الان.اگه بخوای میتونی دیگه بر نگردی پایین...

Wednesday, April 21, 2004

ازصبح به فکر چشمهای راننده ناشنواهستم.همه برای فهمیدن منظورش به لبهاش خیره میشدند.هیچ کس نفهمید چشمهایش چه غمگین هستند.

Monday, April 19, 2004

یه چشمه بود که خشک شده بود .یه دختره بود که دلش گرفته بود.چشمه دوباره پرآب شد.دختره دیگه نبود.تموم شده بود.

Sunday, April 18, 2004

توبزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه.......

Tuesday, April 13, 2004

پیانیست رو دوست نداشتم.از تلاش ابلهانه اش برا زنده موندن خندم گرفت.
دلم گم شده چند روزه.نمیدونم بخاطر بهاره یا همون درد مزمن همیشگی....

Tuesday, April 06, 2004

دیشب همه ی عروسکامو دارزدم.صبح اتاق پر از بوی لاشه بود و یه عالمه جسد که از سقف آویزون شده بودن.

Friday, April 02, 2004

بعداز کدوی آب پز پسرهای سوسول غيرقابل تحمل ترينن