A nostalgic  

 
   
 
                   

Sunday, June 27, 2004

به لیست پرهیز قبلی نگا میکنم.ادویه و چایی و سوسیس و کالباس ونعناع و گوجه فرنگی و هزار تا کوفت دیگه اضافه شد.واقعا کسی شک داره این زندگی ابلهانه ترین شکل ممکن رو داره به خودش میره؟؟؟؟

Thursday, June 24, 2004

اگه نگیم نخندیم پیاز میشیم میگندیم:دی
شل

Monday, June 21, 2004

نمیدونم چرا دنیا ها اینقده با هم فرق دارن....نمیدونم چرا هر کاری میکنم نمیتونم درک کنم چطوری مدل لباس و ورژن کفش میتونن حیاتی باشن...نمیدونم چرا ست کردن رنگ سایه با رنگ شلوار اهمیت داره....چه اهمیتی داره که اصلا مانتو آبی روشن باشه یا آبی سیر....نمیدونم چطور این همه شیفته هیکل و قیا فه ی خودشون شدن که این همه انگولکش میکنن....احتمالا دنیای من یه کمی عقب افتاده اس که هیچیو نمیفهمم!!!!

Saturday, June 19, 2004

((اگر خدا روی زمین زندگی میکرد مردم شیشه های خانه اش را میشکستند...))

Monday, June 14, 2004

the easiest way to sleep at night is to
carry on believing that i don't exist
the easiest way to sell your soul is to
carry on believing that we don't exist
...RADIOHEAD..

Monday, June 07, 2004

قلبم سرطان داره.طفلکی هم اوضاع روحی ش بده هم جسمی ش

Wednesday, June 02, 2004

به اندازه ی تموم زندگیم خسته ام/خستگی میدونی چیه؟/مثل همون راه رفتن های بی هدف توخیابونای دراز/مثل سردرد های همیشگی/دیدی با مسکن هم دیگه قطع نمیشه/فقط صداشو نمیشنوی که داره جیغ میزنه /دردش هنوز هست/همش درد/همش بیماری/تنهایی یه مرضییه که اگه گرفتی دیگه خوب نمیشی/بعضیا میان /چند لحظه نگات میکنن/میرن/کی میفهمه دردت چیه/نگا همش مثل خوابه/مثل همون اشک ریختن ها تو خیابون های دراز/

Tuesday, June 01, 2004

..................................................................Nothing yet