A nostalgic  

 
   
 
                   

Friday, July 30, 2004

    notes

خیال میکنم خودم شب ها باید وجود ناتوان خود را بغل کنم و در بستر بگذارم.انگار من یک نفر دیگر هستم.بیگانه ای عزیز که خودش را به دست من سپرده تا از او حمایت کنم و با عث تسلی خاطرش شوم...

Wednesday, July 28, 2004

Its better to be offline 4 some time.

Monday, July 26, 2004

من درد میکنم .

Saturday, July 24, 2004

    dowing in aversion

یه سری کابوس با ورژن جدیدتر/من فقط متنفرم /

Thursday, July 22, 2004

 گیجم هنوز.یه پتک تو کله ام کوبیده شده .به برآمدگی های روی کله ام یه برآمدگی اضافه شد... 


Friday, July 16, 2004

    fucking life

حتی گیرنده های درد هم بعد از یه مدت با درد کنار میان.دیگه از بقیه چیزا چه انتظاری میشه داشت؟

Tuesday, July 13, 2004

من ...و دلتنگ... واین شیشه ی خیس...مینویسم ...و فضا...و دو دیوار...و چندین گنجشک...

Thursday, July 01, 2004

همه چی عین یه فیلمه.یه قصه.یه نمایش.یه خواب.من فقط نیگا میکنم.هر چی میخوام حرف بزنم کسی نمیشنوه هرچی میخوام وارد نمایش بشم کسی منو نمیبینه .انگاری نمیشه دست زد به آدمای قصه.دوست داشتن آدمای داستان منو مریض میکنه.عشق ممنوع همینه انگار.نباید عاشق آدمای قصه شد؟چرا من اینجام؟چطوری میشه از خواب بیدار شد؟