من کور هستم
همچون کسی
که به خورشید بسیار
نگریسته است،
یا سفیدی حقیقت
چشمان اورا
خیره ساخته.
من خاموش هستم
همچون کسی
که از راه دوری دوان
آمده است
و قبل از گفتن راز خود،
با جهان
و هر چه در اوست
ناآشناست...
(بیژن جلالی)
Saturday, January 28, 2006
Friday, January 27, 2006
زن- وقتی بچه بودی چه حیوونی رو از همه بیشتر دوست داشتی؟
مرد- خرس های پاندا.
زن- اسم شهری رو که دلت میخواست توش زندگی کنی بگو.
مرد - فرانکفورت.اون جا یه باغ وحش خیلی قشنگ هست.
زن- خوب پس تو زندگی بعدیت میشی یه خرس پاندا.
مرد - تو چی؟
زن- منم میام فرانکفورت دیدنت.
Sunday, January 22, 2006
من اهل این سرزمین نیستم/زبان مردمش را نمیفهمم/سرزمینی که من دوست میدارم نامش هپروت است/به همین سادگی ...
Thursday, January 19, 2006
Tuesday, January 17, 2006
Monday, January 16, 2006
فاصله
آنچنان هم که می گويند دور نيست
گاهي چنان به من نزديكي
و
گاهي چنان دور
كه محو بودنم در تو عجيب نيست
از دلم تا دلت راهي نيست
تو مرا بخواه تا بداني
فاصله ها بي معني است
Sunday, January 15, 2006
Saturday, January 14, 2006
من به خانوم چاقه ی آرایشگاه انعام دادم چون به من گفت "دخترم".من به هر کی به من بگه دخترم انعام میدم:دی
Wednesday, January 11, 2006
Tuesday, January 10, 2006
من یک شاعرم
فقط کمی دیر ظهور کردم
آنقدر دیر که
بقیه شاعرها
همه ی شعر ها را سرودند
و
هیچ شعر نا سروده ای برای من نماند
. . .
من یک شاعر بد شانسم
اما شاعرم!
Sunday, January 08, 2006
نصفه شب که همه خوابیدن جورابامو میپوشم راه میفتم میام قطب پیش تو....از خواب زمستونی بیدار نمیشی ...من ولی بقیه ی قصه مو برات میخونم...
دم صبح برمیگردم که به موقع برسم به کلاس...تو هنوز خوابی...
.
.
.
جای یه ماچ قرمز مونده رو موهای سفیدت...