A nostalgic  

 
   
 
                   

Wednesday, July 26, 2006

رازقی پر پر شد
باغ در چله نشست
تو به خاک افتادی
کمر عشق شکست
ما نشستیم و تماشا کردیم.





پایان جلد اول.....

Monday, July 10, 2006

همون روزاس که مسواک برقیمو وردارم و برم یه جایی که غصه پیدام نکنه....

Friday, July 07, 2006

خیابانی بلند می برد او را؛ با رنگ ها و نورها. خیابانی که من نمی شناسمش ...
باغ های کندلوس

Wednesday, July 05, 2006



سال بي باران
جلپاره ئي ست نان
به رنگ بي حرمت دلزدگي
به طعم دشنامي دشخوار و
به بوي تقلب

ترجيح مي دهي که نبوئي و نچشي ٬
ببيني که گرسنه سر به بالين نهادن
گواراتر از فرو دادن آن ناگوار است .

سال بي باران
آب
نوميدي ست
شرافت عطش ست و
تشريف پليدي
توجيه تيمم

به جد ميگوئي (( خوشا عطشان مردن ٬
که لب تر کردن از اين
گردن نهادن به خفت تسليم است ))

تشنه را گرچه از آب ناگزير است و گشنه را از نان٬
سیر گشنگيم سيراب عطش
گر آب اين است و نان است آن !‌

شاملو

Tuesday, July 04, 2006


As I still have the stupid fucked reader, I don't feel like writing a new post...
What a pity:D

Monday, July 03, 2006



...
hello
I'm the lie living for you so you can hide
don't cry
...



Evanescence

Saturday, July 01, 2006

    hAHa


PoRTugAl gEtS PAsT EnGlaNd oN PKs